-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید
2 دلبران، کار من از جور شما مشکل شد مگر این کار هم از لطف شما بگشاید
3 بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید یارب! این غنچه پژمرده کجا بگشاید؟
4 نگشاید دل ما، تا نگشایی خم زلف زلف خود را بگشا، تا دل ما بگشاید
5 باشد آسایش آن سیم تن آسایش جان جان بیاساید، اگر بند قبا بگشاید
6 میکشم آه که: بگشا رخ گلگون، لیکن این گلی نیست که از باد صبا بگشاید
7 تا بدشنام هلالی بگشایی لب خویش هر سحر، گریه کنان، دست دعا بگشاید