آخر از غیب دری بر رخ ما از هلالی جغتایی غزل 166

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید

1 آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید

2 دلبران، کار من از جور شما مشکل شد مگر این کار هم از لطف شما بگشاید

3 بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید یارب! این غنچه پژمرده کجا بگشاید؟

4 نگشاید دل ما، تا نگشایی خم زلف زلف خود را بگشا، تا دل ما بگشاید

5 باشد آسایش آن سیم تن آسایش جان جان بیاساید، اگر بند قبا بگشاید

6 میکشم آه که: بگشا رخ گلگون، لیکن این گلی نیست که از باد صبا بگشاید

7 تا بدشنام هلالی بگشایی لب خویش هر سحر، گریه کنان، دست دعا بگشاید

عکس نوشته
کامنت
comment