- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر نظری کن به من ای سرو روان باز هر چند که آید همه از سرو روان ناز
2 سرگشته چو ماییم خروشان ز فراقت در گوش تو خواهیم که گوییم همه راز
3 قدّ تو بلندست و مرا دست رسی نیست گویی تو که با ناله و با گریه همی ساز
4 خورشید جهانتابی و من ذرّه مهرت از بهر خدا سایه ی لطفی به من انداز
5 دانی که ز هجران دل ما در چه ملالست چون شمع که باشد سر او در دهن گاز
6 مسکین دل من همچو کبوتر بچه وحشیست چون پنجه تواند که کند با چو تو شهباز
7 گویند که صبرست جهان چاره ی کارت از روی ضرورت شده با هجر تو دمساز