- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»
2 شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا
3 کمالات خود از خود جو، که بحر وحدتی، نه جو تویی ناموس این صهبا، تویی قاموس این دریا
4 تو آن شاه جگر سوزی، که سلطانی و فیروزی کمینه جام تو دریا، کمینه پشّهات عنقا
5 مترس از حیله دشمن، قدم در عشق محکم زن درآ در وادی ایمن، که من پیمودم این صحرا
6 ز من بشنو سخن آسان، تو فرصت را غنیمت دان ز عاشق یاد گیر، ای جان، مکن امروز را فردا
7 تو جان جان جانانی، ز چشم خلق پنهانی برون آی از در خانه، که بربستند محملها
8 به هرجایی که آن یارست من سرسبز و دلشادم «و کنا حیث ماکانوا و کانوا حیث ما کنا»
9 همیشه قاسم مسکین به تو امید میدارد تویی حاضر، تویی ناظر، تویی پنهان، تویی پیدا