فاضلی بر یکی از دوستان صاحب راز از جامی برستان 6

فاضلی بر یکی از دوستان صاحب راز خود نامه می نوشت، شخصی در پهلوی او نشسته بود و به گوشه چشم نوشته وی را می خواند،...

فاضلی بر یکی از دوستان صاحب راز خود نامه می نوشت، شخصی در پهلوی او نشسته بود و به گوشه چشم نوشته وی را می خواند، بر وی دشوار آمد، بنوشت که اگر نه در پهلوی من دزدی زن به مزدی نه نشسته بودی و نوشته مرا نمی خواندی همه اسرار خود بنوشتمی. ,

آن شخص گفت: والله ای مولانا که من نامه تو را مطالعه نکردم و نخواندم. گفت: ای نادان! پس این را که می گویی از کجا می گویی؟ ,

3 هرآن کس که دزدیده بر سر مرد شود مطلع شایدش خواند دزد

4 بر آن کار اگر مزد دارد طمع همین به که نامش نهی زن به مزد

عکس نوشته
کامنت
comment