- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پدری کز همه ملوک جهان چرخ هرگز چو او نداد نشان
2 پادشاه زمین ملک مسعود که نصیبش ز چرخ هست مسعود
3 گوید امروز شیر زان منست گویی اندر میان جان منست
4 دل او در هوای من گردد همه گرد رضای من گردد
5 او به من شاد و من بدو شادم او چنین باد و من چنین بادم
6 شه پاک اعتقاد شاه زمین می شناسد یقین که هست چنین
7 به دعا برگشاده دارد لب شکر ایزد کند به روز و به شب
8 خرم و شادمان همی باشد سیم و زر در جهان همی پاشد
9 هر زمان تازه بزمی آراید به نشاط و سماع بگراید
10 باره را شاهوار بنشیند خرم آن کس که روی او بیند
11 پیش او کدخدای سهم مکین کش همه راستی کند تلقین