1 فتاد گوهر یکتای من به دست رقیب اگرچه از صدف سینه خانه ساختمش
2 فریب داد مرا دلفریب من ای کاش که میشناختمش یا نمیشناختمش
1 دل تو را دادم چو دیدم روی تو کز همه خوبان پسندیدم تو را
2 دلفریبان جهان را یک به یک دیدم و از جمله بگزیدم تو را
1 منع خویش از گریه و زاری نمیآید ز من طفل اشکم خویشتنداری نمیآید ز من
2 با گل و خار جهان یکرنگم از روشندلی صبح سیمینم سیهکاری نمیآید ز من
1 فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
2 گسست رشته پیوند، یار دشمنخوی شکست حقه الفت، حریف حقشکنی