ای فسون چشم مستت مایه دیوانگی از جامی غزل 948

ای فسون چشم مستت مایه دیوانگی

1 ای فسون چشم مستت مایه دیوانگی آشنایان تو را از خویش هم بیگانگی

2 شمع رخسار تو هر جا برفروزد بزم حسن از خدا خواهند خوبان دولت پروانگی

3 شیوه رندان چه داند زهد خلوت نشین جلوه طاووس کی آید ز مرغ خانگی

4 بگذر از طور خرد کاندر طریق عشق هست عاقلی دیوانگی دیوانگی فرزانگی

5 ای که گویی شیوه مردانست صبر از روی خوب خیز کز جامی نخواهد آمد این مردانگی

عکس نوشته
کامنت
comment