- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فارس میدان معنی حامدی بینظیر آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام
2 طبعش از شوخی چو میلی داشت از اندازه بیش با رخ گلفام و چشم شوخ و قد خوش خرام
3 شد مریض عشق و دردش بس که بی درمان فتاد میکشیدش خوش از کف توسن مستی لگام
4 در قیام این قیامت دل گمانی برد و گفت دور گوئی شد بهی زان شاعر شیرین کلام
5 چون یقین گشت این گمان از گفتهٔ موزون دل بهر تاریخ او برون آمد دو تاریخ تمام