فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

فرخنده شکاری که ز پیکان از فروغی بسطامی غزل 160

غزل 160 ام از 549 غزلیات

فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد

1 فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد در خون خود از جنبش مژگان تو افتد

2 داند که چرا چاک زدم جیب صبوری هر دیده که بر چاک گریبان تو افتد

3 مرغ دلم از سینه کند قصد پریدن مرغی ز قفس چون به گلستان تو افتد

4 هر تن که شود با خبر از فیض شهادت خواهد که سرش بر سر میدان تو افتد

5 خون گریه کند غنچه به دامان گلستان هر گه که به یاد لب خندان تو افتد

6 تا دید زنخدان و سر زلف تو، دل گفت نازم سر گویی که به چوگان تو افتد

7 مجموع نگردد دل صیدی که همه عمر دربند سر زلف پریشان تو افتد

8 بر صبح بناگوش منه طرهٔ شب رنگ بگذار فروغی به شبستان تو افتد

9 بر پای شود روز جزا محشر دیگر چون چشم ملائک به شهیدان تو افتد

10 منزل مکن ای مه به دل گرم فروغی می‌ترسم از این شعله که بر جان تو افتد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد

شاعر شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد چه کسی است ؟

شاعر شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد فروغی بسطامی می باشد.

شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد چیست ؟

قالب شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد غزل است

مضمون اصلی شعر فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر