- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فریدالدین کاتب دام عزه مگر چون ده منی سیکیش بردست
2 به گرمایی چنین در چار طاقش به دست چار خوارزمی سپردست
3 بنتوانی شنید آخر که گویند که آن صافی سخن محبوس دردست
4 به آبی چند آبش باز روی آر اگر دانی که آن آتش نمردست
5 مصون باد از حوادث نفس عالیت الا تا نقش گیتی ناستردست