حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

وداع یار گرامی از حکیم نزاری قهستانی غزل 441

غزل 441 ام از 1607 غزلیات

وداع یار گرامی نمی توانم کرد

1 وداع یار گرامی نمی توانم کرد که بیش زَهرِ جدایی نمی توانم خورد

2 چه طالع است مرا بر سفر چنین همه سال که روزگار سفر کار ما به جان آورد

3 چو حاصل دگرم نیست جز عذاب فراق زمانه بی هده چندین مرا چه می پرورد

4 طبیب جهد بسی کرد بهرِ علت هِجر ولی چه سود که درمان نمی پذیرد درد

5 چو باد می برد آبشخورم ز خاک به خاک زمانه می کند این ، با زمانه چِتوان کرد

6 مرا مگوی که دل را نصیحتی می کن به دم نمی شود این کوره ی پر آتش سرد

7 وصال دوست چنان مطلق العنان رفته ست که مسرعان نیازش نمی رسند به گرد

8 نزاریا چو همه سال فارغی ز وطن به قول عقل تو البته گِرد عشق مگرد

9 ز رنج محنت غربت هر آنکه خواست خلاص چو گنج کنج سلامت گرفت فارغ و فرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد

شاعر شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد چه کسی است ؟

شاعر شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد چیست ؟

قالب شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد غزل است

مضمون اصلی شعر وداع یار گرامی نمی توانم کرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر