- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وداع چون تو نگاری نه کار آسان است هلاک عاشق مسکین فراق جانان است
2 نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود به جان دوست که هجران هزار چندان است
3 ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم اگر به جان بفروشی هنوز ارزان است
4 مجال دیدن رویت نماند چشمم را که شکل مردمکش زیر اشک پنهان است
5 بگو که تا نشود کاروان روان امروز که ز آب دیده اصحاب روز باران است
6 هنوز سرو روانم ز چشم ناشده دور دل از تصور دوری چو بید لرزان است
7 بدان امید که بوسند نعل یکرانت نهاده بر سر راه تو روی یاران است
8 ز هر طرف که نظر میکنم برابر تو هزار سینه نالان و چشم گریان است
9 نظر به جانب زلف تو میکنم او نیز برای خاطر این خستگان پریشان است
10 ز هم بریدن یاران به تیغ ناکامی چو هست عادت گردون مرا چه تاوان است
11 تو میروی و همام از پی تو مینگرد ز دل بریده امید و حدیث در جان است