- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را
2 من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را
3 یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی با آشنا بگوید، احوال آشنا را
4 چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را
5 دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛ ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را
6 کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛ کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!
7 گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛ بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را