دور از تو جان سپردن، دشوار از آذر بیگدلی غزل 2

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را

1 دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را

2 من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را

3 یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی با آشنا بگوید، احوال آشنا را

4 چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را

5 دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛ ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را

6 کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛ کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!

7 گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛ بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را

عکس نوشته
کامنت
comment