-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور از توام افتاده بر بستر درد و غم یک پای درین عالم یک پای درآن عالم
2 راه دل و دینم زد آن عارض گندمگون نبود بجز این معنی میراث من از آدم
3 خوی کرده رخت بارد از قرص قمر پروین خندان دهنت دارد در غنچه تر شبنم
4 تا مهر کند دل را از هر چه نه مهر تو یاقوت لبت از خط کرده ست سیه خاتم
5 تو شاهد جانهایی حاشا که خیالت را جز دیده جان باشد در پرده دل محرم
6 بس تشنه جگر مرده در بادیه و جانش در صحن حرم رقصان بر زمزمه زمزم
7 شد قاعده یاری سست از دل سخت تو هر چند ز سنگ آمد بنیاد بنا محکم
8 در مردمش آید خون از نوک مژه بیرون بی لعل لبت جامی از دل چو برآرد دم