1 آشنا با عشق اگر شد عقدهٔ دل وا شود قطرهٔ دریا می شود چون واصل دریا شود
1 فلک به هرزه کمر بسته است جنگ مرا که نیست شیشه شکستن شعار سنگ مرا
2 چنین که مانده به جا در طلسم بی تابی شکسته شوخی پرواز بال رنگ مرا
1 تا گشته است پای خم آرامگاه ما گردیده است کوه بدخشان پناه ما
2 سنگین ز گرد کلفت دل بسکه گشته است بر پای ما چو سلسله افتاده آه ما
1 رنگین کنی زخون جگر گر خیال را شاید که دلنشین شود اهل کمال را
2 در پیش قامت تو چو بید موله است سر بر زمین ز بار خجالت نهال را