-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان که موی سفیدم نمود آیینه غبار غم به دل من فزود آیینه
2 خوش آن زمان که ترحم رهی به دل ها داشت ز شیشه بود، ز آهن نبود آیینه
3 برای جوهرش ایام گر شکنجه نکرد برای چیست همه تن کبود آیینه
4 حساب کار سکندر گرفتن آسان است چو دفتر نمدین را گشود آیینه
5 چه شد که نیست اثر در دل تو آه مرا به دیده آب نیارد ز دود آیینه
6 سلیم چشم ز آیینه برنمی دارد به حیرتم که چه او را نمود آیینه