-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان که دهر به جز شور و انقلاب ندارد ز ظلم بر شه لب تشنه اجتناب ندارد
2 به زیر تیغ حسین با گلوی خشک حسد بین روا به سبط نبی نیم جرعه آب ندارد
3 مگر به دشت نجف شیر حقکننده خیبر خهبر ز حال حسینش ابوتراب ندارد؟
4 صبا برو به نجف گوی با پسرعم احمد بیا که زخم حسینت دگر حساب ندارد
5 تنی که داشت شرف بر جهان عرش ملایک ببین که سایه بجز تاب آفتاب ندارد
6 تنی که بود مقامش به دوش پیغمبر کفن به جسم خود اندر سر تراب ندارد
7 صبا برو به مدینه بگو به حضرت زهرا بیا که زینب بیکس به رخ نقاب ندارد
8 بیا ببین که سکینه ز کعب نیزه و سیلی توان و تاب شکایت به نعش باب ندارد
9 اگرچه کشتن اکبر ربوده صبر ز لیلا خبر ز بستن بازوی در طناب ندارد
10 اگرچه ز غم عباس شد کمان قد کلثوم خبر ز شام و دف و بربط و رباب ندارد
11 اگرچه فاطمه بنشسته در مصیبت قاسم خبر زرفتن در مجلس شراب ندارد
12 به روی نیزه سرشار در تلاوت قرآن خبر ز چوب یزید از ره عتاب ندارد
13 ز چند لشگر غم صفتزده برابر (صامت) دگر به دهر تمنای خورد و خواب ندارد