- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان و داد ازین روزگار سفله نواز که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز
2 ز آهن و مس و رویست و قلع عالم پر طلا و نقره ازین جور می رود بگداز
3 چراغ بزر ز روغن همیشه می سوزد جفانگر که سر شمع می برند به گاز
4 به شهر کبک و کبوتر به دانه می دارند به دشت و کوه و بیابان به طعمه گردد باز
5 ز جور چرخ جفاجوی دونِ دون پرور نکرد مرغ دل من درین هوا پرواز
6 حکایت ستم چرخ با که بتوان گفت به غیر باد صبا کاو مراست محرم راز
7 مگر به گوش فلک از جهان دهد پیغام که بیش ازین سر ناجنس را به خود مفراز