فغان و داد ازین روزگار از جهان ملک خاتون غزل 789

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

فغان و داد ازین روزگار سفله نواز

1 فغان و داد ازین روزگار سفله نواز که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز

2 ز آهن و مس و رویست و قلع عالم پر طلا و نقره ازین جور می رود بگداز

3 چراغ بزر ز روغن همیشه می سوزد جفانگر که سر شمع می برند به گاز

4 به شهر کبک و کبوتر به دانه می دارند به دشت و کوه و بیابان به طعمه گردد باز

5 ز جور چرخ جفاجوی دونِ دون پرور نکرد مرغ دل من درین هوا پرواز

6 حکایت ستم چرخ با که بتوان گفت به غیر باد صبا کاو مراست محرم راز

7 مگر به گوش فلک از جهان دهد پیغام که بیش ازین سر ناجنس را به خود مفراز

عکس نوشته
کامنت
comment