-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان کز دِیْر، زاهد سبحه را بگسسته میآرد ز کوی میفروشان توبه را بشکسته میآرد
2 غمخانه چرا داری که گر غارتگرت عشق است ترا با خانه چون مرغ قفس، در بسته میآرد
3 برای سود و سودا رو به آتشخانهٔ دل کن که هرکس مشت خاری میبرد، گلدسته میآرد
4 روان کن زر برای می، که زر آن سرخ عیار است که تا رفته، سبو را دست و گردن بسته میآرد!
5 سپند ای شاخ گل، حسن ترا در کار اگر باشد ز آتش شوق ما پیش تواَش برجسته میآرد
6 سلیم ایام را در عیبپوشی نیست تقصیری برای هرکه کوتاه است، کفش جسته میآرد