1 ای زلف و رخت چو ظلمت و نور بهم یا همچو، صبا و شب دیجور بهم
2 ماننده آفتاب و حربا شب و روز تا کی نگریم هر دو از دور بهم
1 دلم ز روح سحر گه سئوال کرد بلفظی چنانکه آب خجل گشت ازو بگاه روانی
2 که چیست در همه عالم بطبع موجب صحت که کیست در همه گیتی سجود حاتم ثانی
1 دیدم الفی چند سخنگو که لب عقل از منطقشان جام اشارات گسارد
2 ترکیب خطی گشته وزان خط شده حیران ادراک که اندیشه بدو ملک سپارد
1 در سلک نظم گوهر نظم خدایگان لطف حیات دارد و خاصیت روان
2 گوئی نشانه ایست سخنگوی جانور هر لفظ بر حروفش و هر نکته در میان