-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ز حکمت همه را پشت به کوه نیست بی پشتی ازان هیچ گروه
2 کوه حلم تو صدا احسان است جان مادر تن ازان رقصان است
3 زان نوا مست سماعیم همه جسم و جان کرده وداعیم همه
4 در سماعند چو ما ملک و ملک دور آن بیشتر از دور فلک
5 هر سماعی که نه جاویدانیست نه سماع است که سرگردانیست
6 پاکه با هستی خود کوفتن است فرق خود را به لگد کوفتن است
7 جامی از دست خود از دست شده ست وز لگدکوب خودی پست شده ست
8 از لگدکوب خودش باز رهان وز غم نیک و بدش باز رهان
9 گر چه خود را به یقین جلوه ده است بر جبینش ز گمان صد گره است
10 پرده از چشم یقینش بگشای گره دل ز جبینش بگشای