- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بند دگر رشته جان را به هر موی تو پیوند دگر
2 زلف تو یارب چه زنجیر است کز سودای او هر زمان دیوانه می گردد خردمند دگر
3 چون رهد مسکین دلم زان جعد خم در خم که هست هر خمی صد حلقه و هر حلقه ای بند دگر
4 گر پدر خورشید و مادر ماه باشد فی المثل بر زمین ناید به خوبی چون تو فرزند دگر
5 تا سماع قول مطرب داد پند من حکیم خوش نمی آید که دارم گوش بر پند دگر
6 محتسب سوگندم از می داد و وقت گل رسید وه که می باید شکستن باز سوگند دگر
7 دل گرفت از خانقه جامی ره میخانه پرس تا پی معشوق و می گیریم یک چند دگر