1 ای ز دست تجاسر خادم شربهای ملال نوشیده
2 اختلالی که من دارد نیست بر خاطر تو پوشیده
3 بدو ایام بیض و من صایم وز خطا در صواب کوشیده
4 نیم جوشیده دیگکی دارم قلقلش گوش نانیوشیده
5 از طریق کرم توانی کرد بدو چوبش تمام جوشیده
1 ای زلف تابدار ترا صدهزار خم وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
2 خالی نگردد از غم عشق تو جان من تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم