ای ز عدل تو سماوات به پای از جامی هفت اورنگ 114

ای ز عدل تو سماوات به پای

1 ای ز عدل تو سماوات به پای نور عدلت ز زمین ظلم زدای

2 عدل شاهان که به هر خیر و شریست از جهانداری عدلت اثریست

3 نام تو عدل بود کار تو عدل آشکارا شده آثار تو عدل

4 ظلم هایی که به عالم پیداست همه عدل است ولی ظلم نماست

5 همه از توست بلی کی شاید کز تو کاری که نه عدل است آید

6 نسبت ظلم به تو نیست ادب ظلمت ماش دهد ظلم لقب

7 جام عدلی به سر جامی ریز کش ز مستی نکند ظلم انگیز

8 معتدل ساز ازان جام او را به ز آغاز کن انجام او را

9 از همه ظلم رهایی بخشش دولت عدل نمایی بخشش

10 تا به هر سفله که ظلم اندوزد رستن از ظلمت ظلم آموزد

عکس نوشته
کامنت
comment