چشم چون بادام تو مادام از جهان ملک خاتون غزل 141

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چشم چون بادام تو مادام مست و سرخوشست

1 چشم چون بادام تو مادام مست و سرخوشست با وجود سرخوشی تند و ملول و سرکشست

2 چشم زخم روی همچون آتشت مسکین دلم گر پسندی چون سپندت روز و شب در آتشست

3 لعل جان فرسای تو آب حیاتست آن مگر زانکه بس شیرین و جان بخش و لطیف و دلکشست

4 دوزخ ار با یار باشد پیش من بهتر ز خلد ور بهشتم بی تو باشد پیش من بس ناخوشست

5 ترک آن ترک پری زاد پری وش چون کنم ای مسلمانان نگاری نازنین مهوشست

6 بر دل پردرد خون آلود من دیگر مزن تیر هجرانم خدا را گر تو را در ترکشست

7 در جهانم نیست یک دم بی تو خوش ای بی وفا خوش مبادت بی تکلّف گر تو را بی ما خوشست

عکس نوشته
کامنت
comment