جز دیدن دیدار تو ای سرو از اسیری لاهیجی غزل 430

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان

1 جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان درد دل ما را نبود مرهم و درمان

2 از نور تجلی دو جهان گشت منور چون پرده برانداخت جمال رخ جانان

3 حسن تو بیک عشوه دل و دین مرا برد گر حسن ازینست نه دل ماند و نه جان

4 دل مایل خوبان شد ازآن رو که عیان دید حسن تو درآئینه رخساره خوبان

5 چون مهر جمال تو ز ذرات بتابید هر ذره ازآن روی نماید مه تابان

6 گر وصل نجوید دل زاهد چه توان کرد جوینده شاهی نبود طبع گدایان

7 چون جان اسیری همه ذرات جهانست در پرتو خورشید رخت واله و حیران

عکس نوشته
کامنت
comment