جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم از جامی غزل 710

جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم

1 جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم تو خود بگوی به جای تو ما چه بد کردیم

2 مرم ز چشم رمد دیده کو خیال رخت که ما ز خاک درت رفع آن رمد کردیم

3 چو دیده را پی فراشی حریم درت نماند آب به خون دلش مدد کردیم

4 حدود منزل دل عشق و شوق و صدق و وفاست پی نزول تو وقفش به چار حد کردیم

5 بلند گشت سخن چون به قامت تو رسید چو ذکر قامت خوبان سروقد کردیم

6 زدیم بر محک امتحان هر آن نقدی که بی عیار قبول تو بود رد کردیم

7 به کنج صومعه جامی دم از خرد می زد به یک دو جام میش فارغ از خرد کردیم

عکس نوشته
کامنت
comment