جامی

جامی

جامی
جامی

جز سر کویش من آواره را مسکن مباد از جامی غزل 403

غزل 403 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

جز سر کویش من آواره را مسکن مباد

🌙 حالت شب
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 جز سر کویش من آواره را مسکن مباد بلبل بی خان و مان را جای جز گلشن مباد

2 بر درش شبها سگان را جا و من محروم ازان وه چه روز است این که دارم سگ به روز من مباد

3 دیگران را دیده روشن گر چه از مردم بود جز به روی آن پریرو چشم من روشن مباد

4 گر چه هر دم خاک گردد در رهش صد جان پاک هیچ گه زین رهگذر گردی بر آن دامن مباد

5 صد بلا گر پیش پیش آید به هر گامی مرا هرگزم از کوی عشقش روی برگشتن مباد

6 گر سگانش را خلد خاری به پا از بهر آن غیر نوک نشتر مژگان من سوزن مباد

7 گر بود روزی معاذالله که نتوان دیدنش جامی بیچاره را آن روز جان در تن مباد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد

شاعر شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد چه کسی است ؟

شاعر شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد جامی می باشد.

شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد چیست ؟

قالب شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد غزل است

مضمون اصلی شعر جز سر کویش من آواره را مسکن مباد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.