جز در پناه وصل و دل استوار از عرفی شیرازی غزل 121

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

جز در پناه وصل و دل استوار دوست

1 جز در پناه وصل و دل استوار دوست کس عافیت گمان نبرد در دیار دوست

2 قاتل چنان خوش است که بی رحم تر شود از التماس دشمن و از اعبتار دوست

3 صد تن شهید شهرت و یک تن شهید عشق آن هم به سعی غمزه ی مردم شکار دوست

4 هرگز بهار لطف و خزان ستم نبود در بوستان حسن همیشه بهار دوست

5 بر سر کلاه عزت عشقم حرام باد گر وقت صحبتش ننهم بر کنار دوست

6 عرفی به حال نزع رسیدی و به شدی شرمت نیامد از دل امیدوار دوست

عکس نوشته
کامنت
comment