بجز نسیم که آن زلف تابدار از سلیم تهرانی غزل 307

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

بجز نسیم که آن زلف تابدار شکست

1 بجز نسیم که آن زلف تابدار شکست نخورده است سپاهی ز یک سوار، شکست

2 نمی شود به شکست کسی دلم راضی شکست رنگ به رویم، اگر خمار شکست

3 به سوی باغ اگر پا گذاشتم بی تو ز سرگرانی هر غنچه، شاخسار شکست

4 ز مومیایی می کی درست می گردد؟ که همچو غنچه دلی دارم و هزار شکست

5 ز بس که گریه برد لخت دل به دامانم گمان بری که مرا شیشه در کنار شکست

6 به پیش زاهد و می خواره انفعالی نیست مرا که داد خزان توبه و بهار شکست

7 حریف نیست دلم اضطراب عشق ترا ز تاب زلزله افتد به کوهسار شکست

8 سلیم، حیف ز آیینه ی دلی کز مهر به دوست دادم و گفتم نگاه دار، شکست!

عکس نوشته
کامنت
comment