جز من آن کس که به وصل تو از محتشم کاشانی غزل 247

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود

1 جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود آن که صد مشکلش از زلف تو نگشاد که بود

2 غیر من کز تو به پابوس سگان خورسندم آن که روئی به کف پای تو ننهاد که بود

3 جز دل من که فلک بسته به رو راه نشاط آن که بر وی دری از وصل تو نگشاد که بود

4 بعد حرمان من نامهٔ سیاه آن که به تو برگ سبزی و پیامی نفرستاد که بود

5 تا بریدی ز من ای گنج مراد آنکه نساخت دل ویران به ملاقات تو آباد که بود

6 جز من تنگ دل ای خسرو شیرین دهنان عمرها از تو به جان کندن فرهاد که بود

7 جز تو در ملک دل محتشم ای شوخ بلا آن که داد ستم و جور و جفا داد که بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر