- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را عداوت با دل من باد زهر آلود نیشان را
2 به من بیگانگان را کی دل هم صحبتی ماند که با من صحبت غم می کند بیگانه خویشان را
3 دمی صد چشمه هایی ۰۰۰ از دلم سر آمد و شادم که محکم نیست ایمان محبت صبر کیشان را
4 نه با من با یکی از اهل دل دوستی می کن ولی در کار هست آخر سر زلف پریشان را
5 عذاب دوزخ آشامان به آتش خون کند ایزد مگر در سینه ی آسودگان اندازد ایشان را
6 برو عرفی به کوی بی غمان پژمرده ی مرهم که این جا با نمک همه نیست الفت سینه ریشان را