به جز ریش بلا مرهم مبادا از عرفی شیرازی غزل 20

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را

1 به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را عداوت با دل من باد زهر آلود نیشان را

2 به من بیگانگان را کی دل هم صحبتی ماند که با من صحبت غم می کند بیگانه خویشان را

3 دمی صد چشمه هایی ۰۰۰ از دلم سر آمد و شادم که محکم نیست ایمان محبت صبر کیشان را

4 نه با من با یکی از اهل دل دوستی می کن ولی در کار هست آخر سر زلف پریشان را

5 عذاب دوزخ آشامان به آتش خون کند ایزد مگر در سینه ی آسودگان اندازد ایشان را

6 برو عرفی به کوی بی غمان پژمرده ی مرهم که این جا با نمک همه نیست الفت سینه ریشان را

عکس نوشته
کامنت
comment