هر سو مرو جولان کنان چابک سوارا از جامی غزل 765

هر سو مرو جولان کنان چابک سوارا بیش ازین

1 هر سو مرو جولان کنان چابک سوارا بیش ازین از کف برون رفته عنان مپسند ما را بیش ازین

2 بهر نثارت هر نفس جانی به دست آییم و بس بستان که نبود دسترس مشتی گدا را بیش ازین

3 خون دل هر مرد و زن آمد برون از هر شکن جانا گره محکم مزن زلف دو تا را بیش ازین

4 برطرف بستان جا مکن در پای گل ماوا بکن با سرو هم بالا مکن شاخ گیا را بیش ازین

5 از جنبش پیراهنت آزرده می گردد تنت رخصت مده پیراهنت گشتن صبا را بیش ازین

6 جان می دهم بهر خدا گردی ده از راهت مرا هر چند می دانی بها آن توتیا را بیش ازین

7 جامی ز هر سیمینبری با سنگ تو دارد سری ضایع مکن با دیگری سنگ جفا را بیش ازین

عکس نوشته
کامنت
comment