- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرجا نشسته، بی سروسامان نشسته است نقش دلم به عشق، پریشان نشسته است
2 رفت از برم چو یار، تماشای گریه کن دریا بود خموش چو طوفان نشسته است
3 از دل اثر نماند [و] غم او همان به جاست بر باد رفت خانه و مهمان نشسته است
4 از بس فشرده ام به هم از جور روزگار دندان من چو بخیه به دندان نشسته است
5 موری ز قید سلسله ی غم خلاص نیست این گرد بر سریر سلیمان نشسته است
6 ای گل بیا که بی تو به طرف چمن سلیم دلگیر همچو طفل دبستان نشسته است