هرچه مرا روی تو به روی از انوری ابیوردی غزل 113

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

هرچه مرا روی تو به روی رساند

1 هرچه مرا روی تو به روی رساند ناخوش و خوش‌دل به‌روی خوش بستاند

2 هست به رویت نیازم از همه رویی گرچه همه محنتی به روی رساند

3 در غم تو سر همی ز پای ندانم گر تو ندانی مدان خدای تو داند

4 رغم کسی را به خانه در چه نشینی کاتش دل را به آب دیده نشاند

5 هجر تو بر من همی جهان بفروشد گو مکن آخر جهان چنین بنماند

6 دامن من گر به دست عشق نگاریست وصل چه دامن ز کار من بفشاند

7 رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل تا بکند هجر هر جفا که تواند

عکس نوشته
کامنت
comment