- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خیال خود همه باید، ز سر به در کردن دگر به عالم سودای او گذر کردن
2 زمان زمان به جهانی رسیدن عشقش وزان جهان به جهانی دگر سفر کردن
3 به منزلی که نباشد حبیب اگر باشد سودا دیده نباید، در آن نظر کردن
4 چو شمع در نظر او شبی هوس دارم به پا ستادن و خوش خدمتی به سر کردن
5 مطولست به غایت حکایت عشقش نمیتوان به عبارات مختصر کردن
6 فرو مکش سخن موی در میان ای دل چه لازمست سخن را درازتر کردن
7 دل مرا که به بویی است قانع از تو چو مشک چه باید این همه خونابه در جگر کردن؟
8 درین هوس که تویی باید اول ای سلمان هوای دنیی و عقبی ز سر به در کردن
9 به باد، جان به تمنای دوست بر دادن ز خاک سر به تماشای یار بر کردن