-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش مائیم و گوشه ای و دل دردمند خویش
2 زاهد به کوی عافیتم مینمود راه روی تو دید، گشت پشیمان ز پند خویش
3 تا نیشکر شکسته نشد کام از او نیافت در وی کسی رسد که بر آید ز بند خویش
4 در راه انتظار تو چشمم سفید شد آخر غباری از ره سم سمند خویش
5 شاهی ز غلام تست، ز کوی خودش مران خنجر مکش بر آهوی سر در کمند خویش