- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر نازنین که بینم جولان کنان به راهی آهی ز دل برآرم بر یاد کج کلاهی
2 چون آن دو هفته مه را همچون مه دو هفته هر هفته دید نتوان قانع شدم به ماهی
3 تسکین چگونه یابد شوقم که در گذرها از دور بینم او را وان نیز گاه گاهی
4 از خاک سربرآرم گر بگذرد به خاکم زانسان که روید از گل در پای گیاهی
5 زین ره گذشت گویی آن غمزه زن که هر سو در خون و خاک غلطان افتاده بی گناهی
6 صد حرف غم نوشتم در دل چو نامه وان را خواهم فکند سویش همراه تیر آهی
7 جامی فکن به خواری خود را به خاک کویش باشد به چشم رحمت سویت کند نگاهی