1 هر دم به تو خصمی دگرم برخیزد ترسم که ز عشقت اثرم برخیزد
2 وآن روز که ساعتی برم بنشینی بیمست که عالم از سرم برخیزد
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان
1 می درفگن به جام که مست شبانهایم ما را سهگانه ده که درین ره یگانهایم
2 زان جام آبگینه به رغم زمانه زود آبی بده که تشنه به خون زمانهایم