هر دم از کوی تو خواهم من شیدا بروم از جامی غزل 361

هر دم از کوی تو خواهم من شیدا بروم

1 هر دم از کوی تو خواهم من شیدا بروم جان سپارم به سگانت تن تنها بروم

2 می شوم باز پشیمان که نه مقدور من است که به جایی که تو باشی من ازانجا بروم

3 گرگشایند در روضه رضوان حاشا که ازین در به تمنای تماشا بروم

4 طوطیم بی سخنت زین قفس تنگ بجان بگشا لب که به شکر تو شکرخا بروم

5 با تو بیماری خود را چه دهم شرح که هست هر دو پیش تو یکی گر بزیم یا بروم

6 عشق من با تو قدیمیست نیم چون دگران کایم امروز به کوی تو و فردا بروم

7 چند گویی که برو جامی ازین دربگشا عقده زلف ز پای دل من تا بروم

عکس نوشته
کامنت
comment