1 هر دم غم آن ماه چگل می گویم بی مهری آن مهر گسل می گویم
2 چون محرم رازی به جهان یافت نشد با کاغذ و خامه درد دل می گویم
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 ای شده زندان درم مشت تو بند بر آنجا ز هر انگشت تو
2 پیش که ایام کند رنجه ات گردش او تاب دهد پنجه ات