1 هر دم نتوان کرد به جامی مستم یک جرعه خراب داردم تا هستم
2 روزی که قدم نهاد در کوی تو دل اول، ره بیرون شدنش را بستم
1 ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست ز داغ من جگر لاله را نشانی هست
2 به باغ رفتم و داغم چنان که پنداری مرا به غنچه ز دلبستگی گمانی هست
1 می دید رویت آینه و دیده برنداشت خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت
2 برگ گلی نبرد صبا از چمن برون کز درد، بلبلی ز پیاش ناله برنداشت
1 دل در برم ز ناله پنهان لبالب است ناقوس پرصداست کز افغان لبالب است
2 عشقم برد به میکده، زان روی که جای می خمهای او ز خون شهیدان لبالب است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به