هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است از سعیدا غزل 133

هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است

1 هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است از چشمه سار آبلهٔ دل رسیده است

2 آن کاو به یاد کوی تو از خود بریده است ناکرده قطع راه، به منزل رسیده است

3 از شوق روی یار ز راه نیاز و عجز خوشحال آن که او به در دل رسیده است

4 سروی به غیر قامت دلجوی یار من هرگز کسی ندیده به حاصل رسیده است

5 ما را همین بس است سعیدا که صائبا گفتا وجود فقر تو کامل رسیده است

عکس نوشته
کامنت
comment