1 هر جان که شنیده است ندای غم تو بر دوش دل افکند ردای غم تو
2 تا هست غم تو نام شادی نبرم شادیّ همه جهان فدای غم تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 در نقطهٔ خویشتن مرا مشکلهاست همچون سر و پای دایره ناپیداست
2 آن به که ازین قاعده بیرون آییم کاین کار به پرگار نمی آید راست
1 چون از سر جد پای نهادی در کار سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
2 می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
1 صدری که چو بدر کرد عالم انور بگذشت وی از نُه فلک و هفت اختر
2 زین عالم شش جهت برآمد برتر از فضل خدا تاج لعمرک بر سر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **