فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

هر جان که بر لب آمد، واقف از فروغی بسطامی غزل 203

غزل 203 ام از 549 غزلیات

هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد

1 هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد هر سر که از میان رفت، آگاه از آن میان شد

2 هر دوستی که کردم تاثیر دشمنی داد هر خون دل که خوردم از دیده‌ام روان شد

3 سنبل ز بوی زلفت بی صبر و بی سکون شد نرگس به یاد چشمت رنجور و ناتوان شد

4 در وصف تار مویت یک مو بیان نکردم با آن که در تکلم هر موی من زبان شد

5 از لعل پر فسونت گویا شدیم، آری گر سامری تو باشی گوساله می‌توان شد

6 پای طلب کشیدم از کعبه و کلیسا روزی که سجده‌گاهم آن خاک آستان شد

7 دیدی که زاهد شهر در کوی شاهد ما دی لاف سلطنت زد، امروز پاسبان شد

8 در دور چشم ساقی بخت جوان کسی راست کز فیض جام باقی پیرانه‌سر جوان شد

9 فرش طرب بگستر چون باد نوبهاری فراش بوستان گشت نقاش گلستان شد

10 از دولت گدایی کردیم پادشاهی هر کس که بندگی کرد آخر خدایگان شد

11 در گلشن محبت منعم ز ناله کم کن خاموش کی نشیند مرغی که نغمه‌خوان شد

12 گفتی ز گریه یک دم فارغ نشین فروغی برهم نمی‌توان زد چشمی که خون فشان شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد

شاعر شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد چه کسی است ؟

شاعر شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد فروغی بسطامی می باشد.

شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد چیست ؟

قالب شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد غزل است

مضمون اصلی شعر هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر