1 هر پسر کو از پدر لافد نه از فضل و هنر فی المثل گر دیده را مردم بود نامردم است
2 شاخ بی بر گر چه باشد از درخت میوه دار چون نیارد میوه بار اندر شمار هیزم است
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم