هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی از هلالی جغتایی غزل 153

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد

1 هر گه آن قصاب خنجر بر گلوی من نهد مینهم سر بر زمین تا پا بروی من نهد

2 آنکه هر سو کشته ای سر مینهد بر پای او کشته آنم که روزی پا بسوی من نهد

3 خوی او تندست با من، گو: رقیب سنگدل تا برآرد تیغ و پیش تند خوی من نهد

4 رازها در سینه دارم، گوشه ای خواهم که: یار ساعتی گوش رضا بر گفتگوی من نهد

5 دفع سودای سر زلف تو نتواند حکیم گر دو صد زنجیر بر هر تار موی من نهد

6 گرد غم را گر بآب دیده بنشانم دمی باز برخیزد، قدم در جستجوی من نهد

7 بوی مشک آید ز اوراق هلالی سالها گر دمی پیش غزال مشکبوی من نهد

عکس نوشته
کامنت
comment