- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر دیده که در تو نیک نظر کردست دل را ز هزار غم خبر کردست
2 گم شد ز میان دلی که یک ساعت با هجر تو دست در کم کردست
3 در خون جگر همی کشد دامن پایی که به کوی تو گذر کردست
4 دل بر تو کسی نهد که می دانی کاسایش جان ز دل بدر کردست
5 کس پای تو در زمانه چون دارد؟ چون با تو زمانه سر بسر کردست
6 هر بد که غمت کند روا دارم دانم که هزار از آن بتر کردست
7 بر تو نکند مجیر جان افشان چون بر در شاه دادگر کردست
8 شه زاده جمال دین عمر کایزد بنیاد وجودش از هنر کردست