1 هر شب که رخ سپهر گلشن گردد عالم تاریک چون دل من گردد
2 صد آه بر آوردم ز آیینه دل کابینه دل ز آه روشن گردد
1 از گریه اگر یکدم سربر کنمی من چون شمع بسی آتش بر سر کنمی من
2 من دست نیارم به سر زلف تو بردن ورنه همه آفاق معطر کنمی من
1 آراستند روضه آرامگاه جان یک سر گشاده شد همه درهای آسمان
2 بگشاده در تحیت کروبیان دهن بربسته در کرامت روحانیان میان
1 مژده عالم را که شاه گنبد نیلوفری آمد از ایوان کیوان سوی قصر مشتری
2 تا پدید آرد ز شاخ بید خط مشک نو تا برویاند ز خار خشک گلبرگ تری