1 هر شب به تو با عشق و طرب میگذرد بر من زغمت به تاب و تب میگذرد
2 تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب میگذرد
1 نوید آمدن یار دلستان مرا بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا
2 فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا
1 شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب شبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب
2 به چشمی روی آن مه بینم از شوق و به صد حسرت ز بیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب
1 بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان هر خار مزارم زندش دست به دامان
2 شاهان همه در حسرت آنند که باشند در خیل غلامان تو از خیل غلامان